Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- روایت زندگی شهید مصطفی کمیل صفری تبار به روایت همسر این شهید بزرگوار به زودی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر می‌شود. تاریخ انتشار: 13:14 - 03 مهر 1398 - کد خبر: ۵۵۲۸۰۴

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، روایت زندگی شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار به روایت همسر به زودی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اواخر خردادماه سال ۹۰ بود که نیروی زمینی سپاه دست به یک سلسله عملیات برای برقراری امنیت در منطقه شمال غرب زد. اگرچه سابقه جهاد برای برقراری امنیت در مناطق کردنشین در انقلاب اسلامی به ماه‌های اول پیروزی انقلاب بر می‌گردد، اما این بار با وجود گذشت بیش از سه دهه از آن سالها، یک بار دیگر پاسداران انقلاب باید خون خود را برای امنیت هموطنان کُرد می‌دادند.

فتح قله‌های امنیت در شمال غرب البته به راحتی نبود چراکه گروهک‌های ضدانقلاب با حمایت‌های همه جانبه اطلاعاتی و حتی لجستیکی غرب (به سردمداری آمریکا) این بار با تمام توان آمده بودند تا خاک بخشی از ایران را به توبره بکشند. این عملیات‌ها که در نیمه اول سال ۹۰ انجام شد، تا اواخر شهریور به طول انجامید تا نهایتا با تقدیم ده‌ها شهید و جانباز در این عملیاتها، بار دیگر امنیت به منطقه بازگشت و گروهک‌های ضدانقلاب مجبور به ترک خاک ایران شدند.


در سحرگاه ۱۳ شهریور سال ۹۰ در کردستان منطقه سردشت در ارتفاعات جاسوسان بچه‌های یگان صابرین با گروهک منافق پژاک درگیر می‌شوند. همرزم و دوست کمیل، شهید محرابی پناه تیرمی‌خورد. وقتی کمیل برای کمک و عقب کشیدن دوستش می‌رود، خمپاره‌ای در کنار این دو اصابت می‌کند و هردوی آن‌ها آسمانی می‌شوند. این دو شهید با هم عقد اخوت بسته بودند که در صورت شهادت یکی از آن‌ها دیگری شفاعت کند که هر دو شهید شدند و شفیع هم.

شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار نهمین روز خرداد سال ۶۷ در روستای بیشه سر از توابع شهرستان بابل به دنیا آمد. پدر کمیل به یادِ روز‌های دفاعِ مقدّس و علاقه مندی به گروه‌های چریکی و جنگ‌های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران، و به یاد دعای کمیل، فرزندش را در شناسنامه به مصطفی و در صدا زدن کمیل گذاشت.

کمیل دوره نوجوانی به سفر راهیان نور میرود و بعد از آن سفر معنوی هدفش از زندگی تغییر می‌کند که به عنایت شهدا بوده هر کاری را برای رضای خدا انجام می‌داد. خیلی تلاش کرد تا وارد سپاه شود. اما موفق نشد و برای خدمت سربازی به لشکر ۳۰ پیاده گرگان اعزام شد، و همزمان برای جذب رسمی در سپاه نام نویسی کرد، هنوز ۲ ماهی از آموزش نظامی او نگذشته بود که نامه جذب او در سپاه به دستش رسید، به سختی از لشکر ۳۰ گرگان تسویه حساب گرفت و به علت قبولی در سپاه، از سربازی مرخص و برای ادامه آموزش به عنوان سرباز گمنام امام زمان (عج) دراسفند سال ۸۶ وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و در بهمن سال ۸۸ از دانشگاه امام حسین (ع) با معدل ۱۷.۳۰ فارغ التحصیل شد.

کمیل داوطلبانه تعطیلات عید سال های ۸۷ و۸۸ دوره دانشجویی را در غالب طرح سازندگی بسیج، اردوی جهادی به مناطق محروم کشور از جمله کرمان و چهار و محال و بختیاری رفت.

همسر شهید صفری تبار از دوران کوتاه عاشقی با مصطفی روایت می‌کند: مریم یوسفی همسر پاسدار شهید مصطفی (کمیل) صفری‌تبار؛ متولد اول شهریور ماه سال ۱۳۷۲ در استان مازندران، شهرستان فریدونکنار هستم. زمانی که من مجرد بودم حجاب و ظاهرم کامل نبود! دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که کمکم کند بتوانم حجابم را کامل‌تر کنم. دوست داشتم بعد از ازدواج در روش زندگی‌ام را تغییر بدهم. همسرم هم دوست داشت با کسی ازدواج کند که خودش روی حجاب و اعتقادات او کار کند. از طریق یکی از دوستان خانوادگی‌ام که با خانواده کمیل هم آشنایی داشت به هم معرفی شدیم. کمیل با خانواده‌اش در مورد من صحبت کرده بود. آن‌ها اول مخالفت کرده و می‌ترسیدند که شاید من دوباره به وضعیت سابقم برگردم، ولی کمیل به خانواده‌اش گفته بود در مرحله اول که نمی‌خواهیم عقد کنیم! برویم دختر خانم و خانواده‌اش را ببینیم که چطور هستند. این خانم شرایطی را که من می‌خواهم دارد.

بعد از تحقیقات به خواستگاری آمدند و ماجرای خواستگاری چهار بار اتفاق افتاد. دو دل بودم که می‌توانم تا آخرش بروم؟ می‌توانم سختی کارش را بپذیرم؟ آیا حجابم تا آخر پابرجا است؟ وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم، کمیل گفت: در خواستگاری اول دختر تمام شرط و شروطش را می‌گوید، اما ابتدا بگذارید من شرط‌هایم را بگویم! کمیل از دوری خانواده و زندگی در تهران گفت. مأموریت‌های گاه و بیگاهش و اینکه ممکن است از مأموریت‌هایی که می‌رود سالم برنگردد. گفتم: یعنی چی؟! گفت: ببینید من آرزو‌های خیلی زیادی در زندگی دارم که بزرگ‌ترین و بهترین آن شهادت است، شما مشکلی ندارید؟! در دلم گفتم چه می‌گوید! شهید و شهادت برای حدوداً ۳۰ سال پیش بود. الان دیگر شهید و شهادت چیست؟ دوباره پرسید مشکلی ندارید؟! گفتم: نه! گفت: واقعاً؟! گفتم: بله، من مشکلی ندارم.

روایت زندگی شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار به روایت همسرشهید و به کوشش مصیب معصومیان به زودی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر می‌شود.

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: منطقه سردشت انتشارات شهید کاظمی معرفی کتاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۳۶۸۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نوه امام خمینی در خارج از کشور چه کاره است؟ 

به گزارش «تابناک» به نقل از عصر ایران، معصومه حائری یزدی همسر آیت‌الله سید مصطفی خمینی و دختر آیت‌الله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.

آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجت‌الاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانه‌ای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی می‌کند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).

از نکات شگفت‌آور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.

او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان می‌کرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب می‌کردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.

با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانه‌ها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهل‌وچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفت‌وگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم می‌کرد.

درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آن‌ها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی مانده‌اند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما ‌شدند و هول و هراس ایجاد ‌کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.

دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من می‌گفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»

دیگر خبرها

  • قصه دو زار و ده شاهی کرایه تاکسی‌ها به تاریخ پیوست
  • گرامیداشت یاد شهدای معلم و مدافع حرم تویسرکان
  • زندگی شهدای «تیم فوتبال آزادی سمنان» سریال می‌شود
  • رفع مشکلات معابر خاکی و پرتردد محله شهدای صفری
  • انتشار کتاب یوسف گم گشته باز آید در ماهشهر
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه کاره است؟ 
  • گرامیداشت یاد شهدای مدافع حرم صادق شیبک و احمد غلامی در گالیکش و آزادشهر
  • بزرگداشت شهیده راحله روشنگر شهید مدافع سلامت ماسال
  • تجلیل از خانواده شهدای مدافع سلامت در هفته سلامت
  • کتاب «یوسف گم گشته باز آید» در ماهشهر منتشر شد